o*o*o*o*o*o*o*o
میخواهم دست خودم را بگیرم و بروم سر قرارشان، رو به روی آدم جدید زندگیش بایستم و بگویم
خوب به من نگاه کن، چندتار موی سفید لابه لای موهایم می بینی ؟
انگشتش را روی خط اخم پیشانیم بکشم و بگویم
می خورد چند سالم باشد ؟
میخواهم بروم و بگویم
حواسش را جمع کند
دلش را
به یک آسمان ابری و زمین بارانی نبازد
قرار های زیر پنجرهی اتاقش را باور نکند
و دلش برای مکالمه های آخرشب غنج نرود
میخواهم بگویم
بعضی آدم ها عادت کرده اند، که رسالتشان چند تار موی سفید از زندگی هر آدمی باشد
میخواهم آرام در گوشش زمزمه کنم
دلت را گرم نکن، او اگر عاشق موی مشکی بود، دلش به همان نفر اول گرم می شد
o*o*o*o*o*o*o*o
وقتی آدم کسی را دوست دارد، همیشه چیزی برای گفتن یا نوشتن به او پیدا میکند، تا آخر عمر
♦♦---------------♦♦
به جهان من بیا
برایت یک فنجان چای ریخته ام
جهانم را به نظاره بنشین
جهانی که سراسر بازی نور است و تاریکی، شب و روز، گرمی و سردی
هم خورشید سوزان را در خود جای می دهد و هم پر است از سیاره های سرد و خاموش
این تمام جهان من است...تمام من
چیزی جدا کردنی نیست، من شیفته ی این جهانم با تمام سردی ها، خاموشی ها و تاریکی هایش چرا که باور دارم این تاریکی شب است که به ستاره ها مجال درخشش می دهد
پس شب بستر زیبایی است برای درخشیدن و من مشتاق سفر در این جهان اسرار آمیز که روزی در جست و جوی آرامش سفرم را از زمین و شهر به شهرش تا آسمان و کهکشان به کهکشانش آغاز نمودم
و آنقدر گشتم که به دروازه های قلبم رسیدم و از آنجا سفر حقیقی من آغاز شد
به فنجان من نگاه کن و آن را بنوش
این فنجان از قلب من پر شده
و قلب من از جهان
و اینگونه شد که
"تمام جهان در من است"
باور من شد
^^^^^*^^^^^
ایمان سرور پور - تمام جهان در من است